نیکا جان به دنیا خوش آمدی
خانم کوچولو امروز بیست و شش مرداد ماه ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه پا به این دنیا گذاشتی تو اتاق عمل وقتی صدای گریه هات رو شنیدم گفتم خدا رو شکر نفس می کشه ! اخه همه دلواپسیم این بود که نکنه وقتی به دنیا اومدی ذرق و برق این دنیا بگیردت و یادت بره که نفس بکشی! تو که زود از اون اتاق رفتی پیش پدر و خانواده که بیرون منتظرت بودند و من بودم که تنها تو اون اتاق می لرزیدم و مشقت ها رو تحمل میکردم و هیچ کس به دادم نمی رسید اخه ساعت تعویض شیفت پرسنل بود!!!!
دخترکم اخرش حدود ساعت هشت و نیم بود که تو اوردند کنار من و من دوستت داشتم اخه تو خانم خوشگله من بودی که حالا به جای شکمم تو آغوشم آرام گرفته بودی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی